کروکی چیست و چه اهمیتی دارد؟
به قلم علی اکبری
گویند فردی شعری سروده و آن را نزد صائب تبریزی آورده تا نظر استاد را نسبت به سرودههایش جویا شود. صائب چند بیتی خواند و نگاهی به فرد انداخت. چند بیتی دیگر خواند و نگاهی دیگر به وی کرد. کمی ادامه داد و ناگهان از مرد پرسید تا کنون شعری خواندهای؟ مرد با صدایی بلند و اعتماد به نفسی تمام گفت: خیر. تاکنون بیتی نخواندهام. صائب بدو گفت: من هزاران شعر خواندهام تا بیتی بسرایم، تو بیتی نخوانده شعری سرودهای؟
حکایت، زبان حال خلق هر اثر هنری است. آیا به راستی میتوان بدون دیدن و مطالعه آثار و بدایع بزرگان و استادان در هر رشته هنری، به خلق اثری نو که البته ماندگار و اثرگذار نیز باشد، دست زد؟ آیا میتوان بدون برخورداری از ذخایر ذهنی برگرفته از آثار بزرگان راه آنان را پیمود؟ مسلماً خیر.
اما آنچه بیان شد چه ارتباطی با ترسیم کروکی پیدا میکند؟ حضور در مکان و دیدن بناها و ترسیم کروکی باعث میگردد ناخودآگاه اصول طراحی و الگوهای خلق فضا در ذهن و دست معمار رسوخ و رسوب نماید. معمار با ترسیم کروکی اصولی را میآموزد که در هیچ کلاس درس و کتابی نمیتواند بیاموزد. به ویژه آنکه اصول طراحی معماری ایرانی معمولاً ثبت و ضبط نشده اند و سینه به سینه منتقل میشده اند و اینک با گسست معماری ایرانی، آن اصول در حال فراموشی اند. آیا راهی مؤثرتر از ترسیم کروکی میتوان برای یادگیری آن اصول متصور شد؟
اما پرسش دیگری که مطرح میگردد اینکه آیا نمیتوان با آموختن شیوه و فرآیند طراحی معماران بزرگ جهان دست به آفرینش آثار معماری منحصر به فرد و حتی ماندگار زد؟ در پاسخ باید گفت که با فرض آینکه یادگیری اصول و فرآیند طراحی معماران بزرگ به طور تام و کامل میسر گردد، اما آیا محصول میتواند معماری ایرانی قلمداد گردد؟ شاید از آنجا که عنصر مشترک در همۀ آثار معماری برجستۀ شرق و غرب عالم، انسان است، میتوان اشتراکاتی در خلق فضاهای آنان یافت اما شکی نیست که نتیجه، معماری خالی از هویت ایرانی و بی ریشه است. از آنجا که مکان، زبان، پیشینۀ تاریخی، اساطیر و داستانها و دین و ... مؤلفههای هویت ایرانی قلمداد میشوند، پس میبایست معماری ایرانی را در محدودۀ جغرافیایی حوزۀ تمدنی ایران فرهنگی جست و آموخت. آنچه کهن الگوهای آفرینش فضای بدیع متأثر از عالم ذهن ایرانی است در همین مکان نهفته است. اگر معماری بخواهد معماری ایرانی را بیاموزد و عرضه نماید، راهی جز آموختن اصول خلق فضای ایرانی، آنچه در گذر قرون متمادی شکل گرفته است، ندارد. و این میسر نمیشود جز با دیدن و ترسیم ابنیه بومی معماری ایران. با توجه به آنچه در بالا پیرامون عدم ثبت اصول معماری ایرانی بیان شد، راهی مؤثرتر از حضور در فضا و تجربۀ حس مکان در فضا و افزون بر آن ترسیم آنچه پیش چشم ناظر برپا گشته است، برای یادگیری آن اصول میتوان یافت؟
تجربۀ مستقیم حس مکان در فضا، درسی است که هیچ کلاس و دانشگاه و کتابی نمیتواند به معمار بیاموزد. در اینجا بعد دیگری از موضوع رخ مینمایاند. حضور در فضا به ویژه آنگاه که به اتفاق جمعی از دوستان رخ دهد، شرایط ایجاد «خاطره» را فراهم میکند. شرایط ایجاد خاطره، انسان، زمان، مکان و اتفاق است. در ترسیم کروکی شرایط ایجاد خاطره آنچنان قدرتمند است که حتی با گذشت سالها، با نگاه به آن، فرد میتواند به راحتی آن لحظات احتمالاً شیرین را پیش چشمان خود ببیند . این اولین شرط هویتمندی در حس تعلق به مکان است.
مهمترین راه احساس تعلق به مکان وجود خاطرات شیرین از مکان در ذهن افرد است. اردوهای ترسیم کروکی قدرتمندترین شرایط را برای این امر مهیا میسازند. فردی که به مکانی خاص احساس عمیق تعلق داشته باشد، فردی هویتمند میگردد که در حفظ و نگهداری و حتی بازآفرینی آن مکان و میراث گرانبهای به او رسیده میکوشد. اما انسان بیگانه با هویت خویش نگاه به آن سوی «آب» دارد تا از آن سو چیزی را ارتزاق نماید. حال آن چیز، هر چه میخواهد باشد، مهم نیست. مهم این است که از آن سوی «آب و خاک» آمده است و نهایتاً حاصل کار، در باطن، خلق فضاهایی نامأنوس و بیریشه و در ظاهر آشفتگی و هرج و مرج است.
اما ترسیم کروکی ضمن آشناسازی ذهن طراح با الگوها و اصول معماری بومی و افزایش توانایی وی در خلق معماری بومی، با ایجاد حس تعلق به مکان در فرد، وی را نسبت به ارکان هویت خویش علاقهمند، وفادار و نسبت به آن دلسوز مینماید و امید به احیای فضای مطلوب مأنوس ایرانی را در دوران کنونی زنده نگه میدارد.
برگرفته از سایت : ایوان